آرش

آرش جان تا این لحظه 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن دارد

کویر

عزیز دلم.هستی من

امروز با مامان جون و... ودایی هادی و...رفتیم کویر توی ریگ ها که با ایلیا حسابی خوش گذرونیدولی یه عکس درست وحسابی باهاش نداری چون اصلا به من توجه نمیکردید ومشغول بازی خودتون بودید...وکلی هم باباجون باهاتون بازی کردوشما هم برا خودتون چه کیفی کرده بودید...اینم ازچندتا عکسای امروزت:

اینم به حساب داری میپری ولی عسلم نمیدونی که پاهات از روزمین بلند نمیشه(بزرگترامیپریدندتوهم اینجوری میپریدی ...):

واین هم دو تا عکسی که عاااااااااااااشقم(موقعیه که با باباجون(بابای من) داری کیف میکنی وتوی

آسمونی)من به داشتن همچین بابایی افتخار میکنم که سرشاراز عشق و

محبته"دوستت داریم عزیزم" :

قشنگ ترینم


حس بودنت قشنگ ترین حس دنیاست


تو که باشی هر روز را نه


هرثانیه را عشق است.



تاریخ : 30 دی 1392 - 10:15 | توسط : مامان آرش | بازدید : 1860 | موضوع : وبلاگ | 22 نظر

بازی امشب آرش

 

سلام به آرش جونم

امشب که مشغول بازی کردنت بودی اومدم سراغت وخواستم عکس بگیرم که شما زیاد ازاین کارم خوشحال نبودی.ولی منم به کارم ادامه دادموشما هم با حرکاتت حرفتونشون میدادی:

اولی روهمکاری کردی گلم. تا صدات کردم،آرش:

و میگفتی:مامانی دیگه اومدیییییییی نذاری بازی کنم!

دوباره آروم که شدی:

قرررررررررربون اون خنده هات که دل آدمو میبره:

وگفتی یکی دیگه بگیرو بروووووو:


نمیخوای بریییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟    به بابا میگماااااا !!!!!!!!!!

بابا باااااباااااا..........تورو خدا بگو بره.(داشتی به بابایی التماس میکردی).

خب  دیگه     هم هم همممممممممممم...

مامانییی بازم که اومدی:


ولی فقط به خاطرتو:


و این بود بازی امشب پسمل مامان که بخاطر من بهش نچسبید.

منو ببخش دیگه عزیزم............


تاریخ : 21 دی 1392 - 10:28 | توسط : مامان آرش | بازدید : 1713 | موضوع : وبلاگ | 27 نظر

ای شیطون

ای شیطون

فدای صورت ماهت که همیشه شادی و پرشور و هیجان...
تاریخ : 17 دی 1392 - 00:28 | توسط : مامان آرش | بازدید : 1850 | موضوع : فتو بلاگ | 24 نظر

کریسمس مبارک.

کریسمس مبارک.

گل پسر من موقع قصه گفتن بابانوئل به خواب نازی رفته......
خوب بخواب منم اینجام...
تاریخ : 15 دی 1392 - 23:24 | توسط : مامان آرش | بازدید : 1555 | موضوع : فتو بلاگ | 13 نظر