وقتی مامان وبابای ایلیا کربلا بودند باهم رفته بودیم امامزاده و هر دوتاشون بازی میکردند.
آقا ایلیا باوجود اینکه مامان وباباش نبودند خیلی پسر گلی بود که هیچ کس باور نمیکرد که این روزها رو اینجوری سپری کنه،البته دست مامان جون درد نکنه که مراقبش بود.
آقا پسر شیطون
این آقایی که میبینید خیلی شیطونه ، بخاطر همینه که اصلا فرصتی به مامانش نمیده که سراغ وبلاگش بره وبه کارهای جانبی این پسمل شیطون برسه...ولی شرمنده دیگه گرفتار خودتم مامانی...
در حال بازی
آرش جونم در حس وحال بازیه واین بهترین عکسش شده چون اصلا به من توجه نمیکرد که یه عکس درست وحسابی بگیرم.